اصولا غیر از فضای طنز و شوخی که بسیار حرفهای غیر واقعی می زنم که در کمال تعجب بعضی مواقع باور می شود !! اما در حالت جدی یکی از سخت ترین کارها برایم دروغ گفتن است و به دین جهت تا زمانی که شخصی را به دروغگویی نشناسم تصوری ندارم که حرفهایش ممکن است دروغ باشد!بخشی از این خصلت را دوست دارم و بخشی از آن مایع دردسری است که بارها از جمله این چند روز به آن مبتلا شده بودم!
کمتر اهل معامله هستم ولی در این معامله های محدود بسیار بد عمل میکنم ،چرا که نباید دروغ بگویم و باید دروغ ها را باور کنم!!
در صحنه های مختلف اجتماعی و سیاسی تکنیک دروغ گفتن بسیار چیز عجیبی است .به طور نمونه کسی را می بینی که حس می کنی در زمان وقت اضافه عمرش و بعد از دقیقه نود باید منتظر سوت داور باشد تا به دیار باقی بشتابد و به قولی آرد ها را ریخته و الک ها را آویخته ،ولی زمانی که منفعت مادی به میان می آید به راحتی دروغ می گوید و یا دیگری که همیشه در آه ، ناله و زاری برای بخشش خداوند است و با ریختن اشک های فراوان برای بزرگان دین مسیر بهشت را برای خودش هموار کرده بدون توجه به این که دروغ در آیینی که بدان معتقد است چه جرم سنگینی دارد به راحتی دروغ می گوید و چقدر جالب آن جسارت و وقاحت ای ست که پیش می آید که در زمانی دروغ می گویند که متوجه هستند ، بسیاری در همان زمان دروغ آنها را تشخیص می دهند و بسیاری بعدا می فهمند ولی آنچه مهم است رسیدن به آنچه که مطلوب است!!
در بیشتر مواقع دروغ مصلحت آمیز ،روش کاسبی ،سیاسی بازی و.... توجیهی ست برای تطهیر یک عمل زشت!!